روزنوشت های رویاپرداز

روزنوشت های رویاپرداز

میم ابتدای نام کوچک منِ رویا پرداز.
روزنوشت های رویاپرداز

روزنوشت های رویاپرداز

میم ابتدای نام کوچک منِ رویا پرداز.

به طعم اندوه

به سختی گریستیم .

برای سقوط لحظه به لحظه ی خویش

گریستیم

و امید

همانند خورشید روزهای ابری خودش را پنهان می کند

درد در تمام رگهای ما جریان دارد

برای خویش می گرییم اینچنان. این مویه ها این ناله ها بی شک جز برای افسوسِ این سقوط نمیتواند باشد...

م ی ت ر س م

دست های سرد

دست های یخ زده ی تنها

دست های جدا مانده از ریشه ها

دست های لرزان و مضطر

کاش دست هایم را بگیرد , تا این نفس ها دچارند به آمدن و رفتن , کاش دستهایم را بگیرد...

شب

+در من

کسی باز

یاد تو افتاد

امشب!

(به قول حسین منزوی )

 و همچنین :

+غم انگیز است

شب

از پهلویی به پهلوی دیگر شوی

ببینی

تاریکی

از جای خود تکان نخورده است...

(به قول مرتضی محمودی )


+شب است و وقتی حرفی نداری ,, شاعر ها به جای تو لب باز میکنند! - و همین چند کلمه کافیست!